زمین و آسمان کنون به مدح تو زبان کشند

و چشم و گوش هر نهان به زیورت روان کشند

میان شعله این چنین شکوفه پرورانده ای

و بر سر دو شانه ام فرشته ای نشانده ای

قلم تو تیز می کنی برای هر نوشته ام

و بال می دهی مرا چنان که یک فرشته ام

به وقت غصه آمدی دوای درد من شدی

چو شب رسید و تیره شد تو ماه زرد من شدی

قسم به عاشقانه ی رز میان سینه ام

واشک شوق روشن میان هر دو دیده ام

که جز تو را نخواهم از تو تا اجابتم دهی

و پاک دامنی کنم مگر نجابتم دهی

 

(سپیده. عادلی پور). (آرام)

 

+نوشته شده در اواسط آزمون المپیاد زیست شناسی/: