به نام آرام

صندوقچهٔ نوشته های او

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

گریز

 

 

 

 

می گریزم ز خود و در تو پناه می برم!

 

(سپیده. عادلی پور). (آرام)

 

+به نظرشما عاقبت از خود گریختن چی میتونه باشه؟

 

 

 

۲۸ آذر ۹۹ ۳۰ نظر
سفید

زمستان

باران می بارید،

خورشید قامت با شکوهش را پشت کوه ها پنهان کرده بود و تاریکی اندک اندک برسرشهر سایه می افکند.

من هم طبق معمول پتوی جگری رنگم را از ترس سرما دور خودم پیچیده بودم

سرمای عجیبی اتاقم را احاطه کرده بود...

همیشه زمستان را دوست داشتم

برف و باران را

و آدم برفی را

اما اکنون 

چند ماهی می شد که آرزو می کردم دی ماه از راه نرسد!

باران که می بارید غصه هایی به عظمت قله ی دماوند به قلبم هجوم می آوردند‌؛

باران که می بارید این من بودم که آرام آرام

کوچه های سیاه رنگ خاطراتم را مرور می کردم...

 

پ.ن:از اون خاک خورده ها بود

(نفس عمیق)

 

 

 

 

 

۲۱ آذر ۹۹ ۱۸ نظر
سفید

سوال؟

 

 

 

 

غصه های شما چه طعمی داره؟

 

 

۱۲ آذر ۹۹ ۱۷ نظر
سفید