به نام آرام

صندوقچهٔ نوشته های او

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

با تو

تیره بودم آمدی، اکنون مشعشع گشته ام

خفته بودم آمدی، هشیار و ناطق گشته ام

بی تو چون مرغی بُدم محبوس در کُنجی بعید

با تو اکنون پوپکی شاداب و فارغ گشته ام

یاد تو چون بر سرم بگذشت پرسیدم زخود

چون‌ که‌ یادت می رود سرمست و راغب گشته ام؟

من گریزان بودم از هر مکتب نام آوری 

هادی رویت بدیدم حِبر و ناسخ گشته ام

من چه بودم بی تو یک مصروع آشفته خیال

از تو است اکنون اگر آرامِ ناظم گشته ام 

 

( سین. عین). (آرام) 

 

پانوشت: این اولین شعریه که تخلصم توشه

خودم سر این کلی ذوق کردم😂

۲۵ مرداد ۹۹ ۱۵ نظر
سفید

چه با ما بکند؟

مست مستیم شب تیره چه با ما بکند ؟

گر شکستیم ندم گشته چه با ما بکند ؟

چون‌ که‌ بشکست چنین پنجرهٔ کوخک ما 

آه و افسوس سبب گشته چه با ما بکند ؟

 

(سین. عین). (آرام) 

۲۳ مرداد ۹۹ ۵ نظر
سفید

لبخند

غم اگر ز حد بگذشت و دل ار به خون بدل شد

تو میان غصه  هایت  لبخندی  پیری  بگذار... (؛

 

(سین. عین). (آرام) 

 

۱۹ مرداد ۹۹ ۵ نظر
سفید

عکس

گاهی تنها یک عکس می ماند!

گاهی تنها یک عکس می ماند برای بوییدن!

یک عکس برای شنیدن!

عکسی که شاید کج ومعوج باشد

یا حتی خطی خطی

با لکه های رنگارنگی که دست زمان روی آن نقاشی کرده است

گاهی از تمام  وجود یک فرد، تنها تصویری پر ابهام بر جای می ماند

و خلاصه زمان هایی طولانی یک عکس می شود

گاهی تنها یک عکس می ماند...

 

(سین. عین). (آرام) 

 

 

۱۹ مرداد ۹۹ ۵ نظر
سفید

بی نام

مقصد تو بودی!

جاده ها را در هم گره زدی

و کوه هایی عظیم بر سر راهم نشاندی

اکنون هم مقصد تو هستی!

من اما، سرگشته بی سر وپایی شده ام

که در جست و جویت

به جنون رسیده است... 

 

(سین. عین).(آرام)

 

 

 

 

۱۷ مرداد ۹۹ ۴ نظر
سفید