به نام آرام

صندوقچهٔ نوشته های او

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

کوتاه نوشت ۴

 

خندیدن را فراموش کرده ام پدر !

پرده پلک هایم که به سویی می رود در فراوانی اندوهم

 اشک میریزم‌ 

همچنان که نمی دانم در عزای کدام غم می گریم.

۳۱ مرداد ۰۲ ۱ نظر
سفید

باران

 

تنها قطره ای باران لازم است

تا دانه های عشقت که در صحرای سینه ام دفن شده اند

جوانه بزنند...

 

۲۶ مرداد ۰۲ ۱ نظر
سفید

اگر وقتتان را از سر راه اورده اید بخوانید

سخت ترین کاری که این روز ها انجام می دهم زنده بودن و زنده ماندن است.

عجیب اشفته ام ،انگار که با صدایی مهیب از خواب پریده باشم سرگردان و حیران

به اطرافم خیره می شوم و هیچ چیز در نا خوداگاهم آشنا نمی آید 

لباس هایم را نمی شناسم ،کتاب هایم را نمی شناسم و اگر چشمم به اینه بخورد خودم را نیز...

 عجیب ترین احوالی است که تاکنون تجربه کرده ام .

چیزی در درونم مرده است و بوی تعفنش تمام  تنم را در برگرفته ،کنارش می ایستم و در میان سکوت و اشک براندازش می کنم.

کسی می داند باید شوق مرده را در کجا دفن کرد؟

 

۰۳ مرداد ۰۲ ۴ نظر
سفید