معمولا 90 درصد چالش هایی که اقدام به انجام و شرکت درشان می کنم ناکام می مانند!

چرایش را نمی دانم، نه اینکه دلم نخواهد ها، نه 

کلمات همراهی نمی کنند، حتی برای بعضی هایشان چندین ساعت وقت می گذارم و تهش هم به این نتیجه می رسم که نه خوب نمی شود، همان بهتر که اراجیفم را برای خودم نگه دارم 🤷‍♀️ که این شامل چالش های نصف و نیمه ای که قرار است تا آخر عمر در لیست پیش نویس هایم بمانند هم می شود.

خب

امروز به دعوت Sepidجان  توی این چالش شرکت می کنم

و همین اول کار چهار نفر رو دعوت می کنم که بعد یادم نره ( ازم بعید نیست، دیروز کلید ماشین رو گم کردم هنوز هم پیدا نشده😐)

فائزه خانم(:

جناب همه چیز ( هیچ)

عینک خان

وآقا سجاد

+به من بود که همتون دعوت بودید/:

 

اگه بخوام خودم رو در چهار جمله خلاصه کنم؟

1. همیشه یه چیزی برای خندیدن پیدا می کنم، این خندیدنه هم انگار مثل نوشتن از همون بدو تولد در وجودم نهادینه شده(:

2. خیلی خیلی زود ناراحت میشم( از وقتی که خشکی چشم گرفتم کمتر  گریه می کنم، قدر اشکامو میدونم) ، همونقدر هم زود می بخشم

3. حرف حرف عقلمه تره هم برای قلبم خورد نمی کنم😐

( استثنا وجود داره)

4.عاشق کتاب خوندنم و قهوه هم هراز گاهی باهاش همراه میشه ((:

(وقتایی که ناراحت هم هستم قهوه می خورم یا شکلات تلخ و با خودم میگم ببین سفید، تلخ تر از این هم وجود داره🙃

اما اگه دیگه خیلی شدت اون ناراحتی زیاد باشه شکلات شیرین می خورم و این بار با خودم میگم، با اینکه همه وجودت تلخه اما یه شکلات کوچولو میتونه دهنت رو شیرین کنه🙃)

.

.

.

اینم از این

به نظرم تا این یکی روهم حذف نکردم دکمه انتشار رو بزنم😅