خانه ای خواهم ساخت

خانه ای خواهم ساخت

خانه ای با در سرخ

که در آن بوی شقایق ها جوانه بزند!

در و دیوارش با مهر هم آغوش شوند

ومحبت باشد         نور هر پنجره ای!

خانه ای خواهم ساخت

پر ز گل های رز و نیلوفر

با کبوتر هایی 

بی نهایت آزاد!

گوشه ای باشد دور

خانه را می گویم

من نمی خواهم تا 

نفرت آدم ها

ریشه در جان و دل آن بزند

یا که اندوه عظیم در دلش سبز شود!

گوشه ی ایوانش

نقش صد کوه امید

کوه فردای بزرگ 

کوه فردای سپید

در اتاقم باشد 

عطر نرگس گل ها

تا که بر بستر خود سر بنهم

سخت و مشوش

خواب خوش

لکه ی اندوه مرا هم ببرد...

خانه ای می خواهم 

آسمانی روشن

و زمینی رنگین

دور از این شهر غریب

که درآن (نیست کسی یار کسی)

همدم و محرم اسرار کسی

خانه ای خواهم ساخت 

خانه ای خواهم ساخت.