ای نا مهربان از عمق جانم دوستت دارم

وی* آرام جان بی قرارم، دوستت دارم

اگر روزی رسد در پای عشق تو بمیرم من

به مرگِ خوش تر از جانم قسم من دوستت دارم

نصیحت می کنندم مردم دانا

چون از جام لبان تو که مستم دوستت دارم

اجل چون بر سرم آید ز هر اجزا خروش آید

که ای آرام جان نا شکیبم ، دوستت دارم

اگر زهرم دهی نوش است و گر تلخم دهی شیرین

چون از این بند بگریزم که از جان دوستت دارم؟

 به سر سودای عشق تو ببردست عقل از هوشم

که گر مستم و گر هوشیار بگویم دوستت دارم...

 

 

1.وی مخفف: و ای