پشت چهره ی خندان من جاده ی اندوهی است نامتناهی،

که به هیچ کجا ختم نمی شود.

مادامی که زنده ام و ریه هایم 

از هوا پر و خالی می شوند؛

به پیمودن این جاده ی شوم محکومم.

مسخره است که تنها لحظه ای می توانیم بی غم زندگی کنیم ،که اصلا زنده نباشیم...