چیز جدیدی که امروز کشفش کرده ام این است. 

ما کلا دو نوع درد داریم

درد ها یا جسمی هستند یا روحی

ضربه ای که درد های روحی به انسان وارد می کنند

قابل قیاس با درد های جسمی نیست!

درد های روحی در زیر پوست انسان نفوذ می کنند

و ذره ذره تمام وجودمان را می بلعند

گاهی این ضربه ها آنقدر عمیق هستند که غیر قابل جبران می شوند...

چیزی که من امروز کشف کرده ام این است

که هر چقدر هم که یک درد روحی عمیق باشد 

باز هم وجود یک درد جسمی می تواند حواسمان را تا حدود زیادی از آن درد روحی پرت کند

و این خیلی خوب است! 

خنده تاثیر کمتری نسبت به درد جسمی دارد

وقتی دردی روحی وجودتان را آزار می دهد

اتفاقات خنده داری که موجب لبخندتان یا حتی قهقه زدنتان می شوند

شاید بتوانند فقط برای چند لحظه کوتاه ذهنتان را از آن درد روحی بدخیم دور کنند

ولی درد جسمی هرچه شدت بیشتری داشته باشد

بیشتر و بیشتر فکر شمارا مشغول خودش می کند

مثلا یک فردی را تصور کنید که تنها فرزندش را از دست داده است

وقتی پاهایش را با چاقو ببریم چه اتفاقی می افتد؟ 

در آن حال حتی یک لحظه به مرگ و نبود فرزندش فکر می کند؟ 

اصلا می تواند به آن واقعه فکر کند؟ 

 پاسخ کاملا واضح است. 

البته من فکر می کنم نیاز به قطع کردن اجزای بدن هم نبود شاید یک دل درد ساده هم می توانست همین تاثیر را داشته باشد🤷‍♀️

عمیق تر که به این موضوع فکر می کنم 

احساس می کنم دلیل برخی ناهنجاری ها هم می تواند همین باشد

مثلا وقتی برخی آدم ها درد روحی وحشتناکی آزارشان می دهد 

به جسمشان آسیب می زنند تا شاید درد روحیشان را کمتر حس کنند

شاید بهتر باشد که بگویم

من اینگونه این رویداد ها را تعبیر می کنم.