چو عمری در پی وصلت دویدم
در آخر وقت حتفت* سر رسیدم
به کامت برگرفتم لیک آن دم
که جز خاک تنت چیزی ندیدم...
(سپیده. عادلی پور). (آرام)
*حتف:مرگ
چو عمری در پی وصلت دویدم
در آخر وقت حتفت* سر رسیدم
به کامت برگرفتم لیک آن دم
که جز خاک تنت چیزی ندیدم...
(سپیده. عادلی پور). (آرام)
*حتف:مرگ
:(((
چوعمری گشتم و باز نرسیدم...
چقدر خوب حال مرا توصیف کرد
خانم سپیده.سلام.
چقدرقشنگ نوشتید.
اوهوم :(
اون عکسه رو خیلی میفهمم :(
دوست دارم جای دختره توی عکس باشم 🖤
چقددر قشنگ بود سپیده؛ و چقدر شعرهات دارن گرم تر و دلنشین تر میشن هی و هی 😊
فقط میشه بپرسم چرا به جای حتفت،، ننوشتی مرگت؟؟
چقدر قشنگ بود...
من تازه معنی عکس رو فهمیدم...
؛((
بسیار ، بسیار زیبا بود
من فکر میکردم که فقط خودم دو بیتی یا غزل های
غمین را مینویسم ، اما حقیقتا تحت تاثیر این دو بیتی
زیبا و غمگین قرار گرفتم ، درود بر شما بانو ،
امیدوارم روزی کتاب سرکار در دسترس همگان قرار گیرد
زیبا و غم انگیز
درود