گفته بودی نو گلم با عشق بازم میکنی
سیب ممنوعم و تو بر خود مجازم میکنی
تکه چوبی باطل و پوسیده باشم هم شبی
می روی بر پشتِ بام خانه سازم میکنی
مادرم گوید که راز آدمی در قلب اوست
خسته و درمانده می پرسم که رازم میکنی؟
گر که روزی غافل و بی دین و ایمان هم شوم
با نگاه روشنت تو پاکبازم میکنی؟
کشوری ویران و پر تشویش می خواهم شوم
منتظر مانم ببینم سرفرازم میکنی...
(سپیده. عادلی پور). (آرام)
:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
دلم تنگ شده بوووود برای شعرات