نمی دانم دگر احوال خود را
که چون سوزانده ام اقبال خود را؟
پلنگی وحشی و درنده بودم
فرو کردم به خود چنگال خود را
نظر در آینه کردم و دیدم
دو چشم تیره ی قتال خود را
به آزادی خود بدرود گفتم
چو چیدم در قفس من بال خود را
نگوید گریه اکنون ترک چشمم
چو میبینم چنین امثال خود را
(سپیده_عادلی پور).(آرام)
+هرگز آزاد نمیشه پرنده ای که در قفس بال های خودش رو چیده...
«آتش بزن به خاطرههایی که در قفس / پرواز را به یاد کبوتر میآورد»