به نام آرام

صندوقچهٔ نوشته های او

۲۱ مطلب با موضوع «نوشته ی دل؛)» ثبت شده است

شاید فراموش کرده ایم؟!

گاهی فراموش می کنیم

فراموش می کنیم که قلب برای عشق ورزیدن است

نه انبار نفرت های کوچک و بزرگ. 

فراموش می کنیم زندگی کردن را و لحظاتی طولانی گوشه ای می نشینیم و غصه ی دیروز و امروز و فردا را می خوریم

اصلا چه اهمیتی دارد که 

پیرهن مان چه باشد؟ 

فرق میان بزرگ و کوچک چیست؟ 

زنی فاحشه چه کم از بانویی پاک دامن دارد؟ 

گاهی فراموش می کنیم

گاهی فراموش می کنیم که از تمام مان جز یادگاری خاکستری رنگ چیزی بر جای نمی ماند

و فراموش می‌کنیم لحظه های پوچی را که قسمت اعظم زمانمان را در خود فرو می برند

چرا آواز طوطی ها را به کلاغک های مشکی پوش ترجیح می دهیم؟ 

شاید همه مان فراموش کرده ایم! 

(سین. عین.). (آرام) 

 

۰۹ مرداد ۹۹ ۱ نظر
سفید

بنگ بنگ

او مرا کشت!

من که بودم؟

سر باز  بی سلاح تازه واردی که مفهوم جنگ را نمی دانست

ادامه مطلب
۲۴ تیر ۹۹ ۲ نظر
سفید

...

یه مرحله توی زندگی هست

که وقتی بهش برسی

دیگه امید هم نمیتونه برات کاری کنه!

 

 

 

 

۰۸ تیر ۹۹ ۳ نظر
سفید

لال

لال شدم!

ضربه اش  آنقدر سهمگین بود که در عمق جانم رخنه کرد!

ادامه مطلب
۱ نظر
سفید

خاک

خاک مگر چقدر می تواند عمر کند؟ 

ادامه مطلب
۰۵ تیر ۹۹ ۰ نظر
سفید